مدتهاست که فلسفه در شرق و غرب با بحران روبرو شده است و اکنون چند قرن است که متفکر اصیلی وجود ندارد تا نظام فلسفی مورد اعتمادی ارائه کند. یک دلیل بحران در فلسفه سبک زندگی مدرن است که باعث شده انسانها فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند. در دوران مدرن فقط نامی از فلسفه باقی مانده است و اکنون فلسفه  نام رشته ای دانشگاهی است.  در گروههای فلسفه نیز  عمدتا افرادی شاغل هستند  که در برابر حقوقی که دریافت می کنند، به دانشجویان علاقه مند  مطالبی را آموزش می دهند و سپس به آنها گواهی پایان دوره یا  مدرک اعطا می کنند. اما داشتن این مدرک از گروههای فلسفه هیچ تضمینی برای تخصص فلسفی نیست و گروههای فلسفه در تربیت فیلسوف به هیچ وجه موفق نیستند. در واقع محصور کردن فلسفه در نظام ترمی دانشگاه بهترین راه برای نابودی فلسفه بود.

 

اکنون در دوران رواج کرونا، کره زمین در حال پوست انداختن است و بیشتر مردم در قرنطینه هستند. در گزارشی خواندم که تیپهای درون گرا از قرنطینه آسیب کمتری می بینند. این تیپها اغلب به اندیشه های فلسفی نیز علاقة بیشتری دارند. قرنطینه فرصت مناسبی است برای اندیشیدن و این جدایی اجباری فضای مناسبی فراهم می کند برای عمل به دستور سقراط  که"خودت را بشناس".قرنطینه همان چیزی است که برای احیای فلسفه به آن نیاز بود.  قرنطینه می تواند فلسفه را از دانشگاه جدا کند و  آن را در  متن زندگی عموم انسانها بسط دهد. در چنین فضایی می توان امید داشت که فلسفه های اصیل شکوفا شوند و  اندیشیدن را آموزش دهند.  کرونا می تواند زمین را آمادة پذیرش حکمت کند و می تواند نویدبخش حکیمی باشد که زمین در قرنطینه منتظر اوست.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها